وقتي اومد
8 خرداد بود كه بي بي چكم مثبت شد. صبح زود ساعت 6 بود از خواب پريدم رفتم دستشويي اومدم بالاسرهمسرم نشستم و بي بي چك رو گرفتم جلوش! بيدار شد و با چشماي نيمه باز ديد و با صداي آروم گفت "حامله اي"؟ لبخند زدم بغلم كرد و بوسم كرد بعد خوابيديم . آروم و خوشحال. به همين راحتي انگار يه باري از دوشم برداشته شد يه مسئله بزرگ حل شد خدا رو شكر كردم فهميدم كه اون همه دردهايي كه داشتم از چند روز پيش واسه چي بوده! خلاصه 2 روز بعد دوباره بي بي چك گذاشتم، پررنگ تر شد و من خيالم راحت راحت شد فرداش رفتم دكتر منو سونو كرد و يه ساك حاملگي كوچولو4mm ديد . منم از قبلش چون ...
نویسنده :
میس مام
9:09